نگاهی به گذشته: کاری که در تعطیلات کریسمس انجام دادم

راهرو اسباب بازی در Thrifty's

در دهه 1960 و 1970، بخش بزرگی از ما Thrifty's Drug Store راهرو اسباب بازی توسط گرفته شد مدل های پلاستیکی ماشین ها، کامیون ها، هواپیماها و کشتی ها به همراه رنگ، قلم مو و چسب مورد نیاز برای ساخت آنها. در آن زمان من و دوستانم زمان زیادی را در داخل خانه صرف ساختن مدل‌ها می‌کردیم. پدرم اولین مدل هایم را در پنج سالگی برایم خرید. به یاد دارم که رفتم پایین فروشگاه سرگرمی اد در خیابان لینکلن و خرید سه هواپیماهای دوبال جنگ جهانی اول. او بیشتر کارها را انجام داد و در حین حرکت روند را نشان داد، سپس آنها را با نخ به سقف وصل کرد که انگار درگیر نبرد هوایی هستند. مدل های دیگری که من گنجانده بودم کپسول فضایی جمینی، یک 1955 Nomad استیشن واگن، چند چرخ های معامله هواپیما، واگن آبجو، یک موتور قابل مشاهده، و ماشین نمایشی پلنگ صورتی، در میان بسیاری دیگر.

تعطیلات کریسمس

در تعطیلات کریسمس در سال 1969، پسر عموی من تام برای چند روز در آنجا ماند. من ده ساله بودم و او چند سال بزرگتر بود و طبق معمول از راهروی اسباب بازی در Thrifty Drug Store در طرف مخالف Almaden بزرگراه. ردیف‌های مدل‌ها را اسکن کردیم تا زمانی که به یکی از آنها برخوردیم که توجه ما را به خود جلب کرد. این بود ماشین نمایش بارون قرمز توسط مونوگرام، و نه تنها شامل یک مدل کوچک از سه هواپیمای Red Baron بود، بلکه یک نسخه محدود بود که شامل ماشین Red Baron Hot Wheels داخل جعبه! چندین جعبه در قفسه وجود داشت تا هر کدام بتوانیم یکی را تهیه کنیم، اما هر کدام 2.25 دلار قیمت داشتند و بین ما...خب، تقریباً هیچ. با این حال، ما مصمم بودیم که آن مدل‌ها را تهیه کنیم، بنابراین وقتی به خانه برگشتیم، مغزمان را تحت فشار گذاشتیم تا راهی برای دستیابی به 4.50 دلار پیدا کنیم، زیرا مطمئناً مادرم قرار نبود آن را فقط به ما بدهد. همانطور که در حال قدم زدن بودیم، پسر عمویم ناگهان گفت: "هی به همه برگ های چمن های همه نگاه کن." بله، درست حدس زدید، ما به خانه دویدیم و بعداً چند چنگک و نه خانه را با قیمت هر کدام پنجاه سنت گرفتیم، برای دو مدل پول کافی داشتیم. این کاملا راضی کننده بود، فقط یکی از ماجراهای سرگرم کننده با پسر عمویم. یادم می آید که در حین تماشا، مدل را ساختم هانس برینکر و اسکیت های نقره ای در تلویزیون، و من هنوز هم به لطف خواهرم که سال ها آن را ایمن نگه داشته، Hot Wheel را دارم.

عموزاده

وقتی بزرگ شدم، زمان زیادی را با پسر عموی بزرگترم گذراندم تام بیلی (تام تام). علاوه بر ساخت مدل‌ها و جمع‌آوری چرخ‌های داغ، از بازی ارتش، کمپینگ و حتی حضور در مسابقات لذت بردیم. نمایش هنری شهردار در سانفرانسیسکو وقتی تام شروع به رانندگی کرد، من را در سفرهایی که به آنجا می رفت همراهی کرد سانتا کروز یا به سینما هنگامی که او آمد، فقط بعدازظهر را صرف رانندگی با من از تپه ای در نزدیکی کرد تا بتوانم بارها و بارها روی من سوار شوم. فلکسی racer. من برادر بزرگتر نداشتم، بنابراین حدس می‌زنم خیلی خوش شانس بودم که تام بزرگ شد.

مطالعه بیشتر در California Room