نگاهی به گذشته: یک بازار، یک واگن برقی و یک قطار باری

تصویر: پیت کریشام و بازارش در گوشه خیابان کو و برادوی در اواسط دهه 1970. عکس از الیزابت جیاراتانا.
تصویر: پیت کریشام و بازارش در گوشه خیابان کو و برادوی در اواسط دهه 1970. عکس از الیزابت جیاراتانا.

سفر به بازار

خانواده من در گوشه ای زندگی می کردند کو و رامونا in Willow Glen از سال 1963 تا 1965. زمانی که می خواستم مهد کودک را شروع کنم در برادوی ابتدایی در خیابان، مادرم به من یاد داد که چگونه "ایمن" از خیابان عبور کنم. مدت زیادی از این درس نگذشته بود که مادرم از من خواست که پیاده به آنجا بروم بازار کریشام تا برایش یک لیتر پپسی بخرم. و به این ترتیب این کودک پنج ساله با اعتماد به نفس از چهار خیابان و راه آهن عبور کردracks (از هر طرف) تا برای مادرم یک نوشیدنی خنک تهیه کنم. راستش مطمئن نیستم الان چه احساسی نسبت به آن دارم، هرچند فکر نمی‌کنم در آن روزها آنقدرها غیرعادی بود. یادم می آید که یک بار دیگر با گروهی از بچه های محله که خواهر نوپایشان را با خود آورده بودند به آنجا رفتیم.

تابستان

من عاشق تابستان در کو و رامونا بودم. کارخانه کنسرو سازی دل مونته نزدیک بود و بعدازظهرها بیرون بوی سوپ گوجه می داد. شب‌ها، پدرم اغلب روی پله‌های ایوان می‌نشست و بانجو می‌نواخت و خیابان رامونا با بچه‌هایی که بازی می‌کردند زنده بود. اکثر خانه ها دارای گاراژهای مجزا بودند که به این معنی بود که راهروها به پشت ملک می رفتند. در کودکی، سه چرخه‌ام را در طول مسیرها سوار می‌کردم و گاهی با همسایه‌هایی که در حیاط خلوت خود استراحت می‌کردند، گپ می‌زدم.

تصویر: برادوی اسtorبازار e در گوشه ای از خیابان های کو و برادوی در حدود سال 1905. بعداً با ساختمان بازار کریشام جایگزین شد. عکس از اوtory سان خوزه
تصویر: برادوی اسtorبازار e در گوشه ای از خیابان های کو و برادوی در حدود سال 1905. بعداً با ساختمان بازار کریشام جایگزین شد. عکس از اوtory سان خوزه

قطار، اتومبیل و یک نهر

خیابان کو در امتداد مرز بین مناطق اصلی اجرا می شود Willow Glen و پالم هاون. این خیابان، خیابان‌های برد و لینکلن را به هم متصل می‌کند و همیشه به همراه یک گذرگاه قطار، ترافیک زیادی داشت. یادم می‌آید خانمی خیلی سریع رانندگی می‌کرد و از خیابان کو به درون نهر لوس گاتوس (در پیچی که کو به لینکلن نزدیک می‌شود) رفت. همه از اینکه او سالم بیرون آمد شگفت زده شدند. راه‌آهن پاسیفیک غربی از کوئه در یک بلوک دورتر از خانه ما عبور می‌کرد. پدرم برنامه قطار را می دانست و گاهی وانمود می کرد signal برای آمدن قطار به قطار قدیمی کلید تلگراف روی مانتو ما درست قبل از آمدن. "بچه های بزرگ" عادت داشتند که سکه هایی را روی تی بگذارندracسپس ks سکه های پهن شده خود را نشان می دهد. ماشین‌ها گهگاه سعی می‌کردند قطار را شکست دهند و من دو مورد را به یاد می‌آورم که ماشین‌ها به آن نرسیدند. خوشبختانه تلفات جانی نداشت. غرب اقیانوس آرام عمل کرد که تیrack از 1922 تا 1998.

ای کاش مرد فضایی بودم

من همیشه از فیلم های علمی-تخیلی و فیلم های مربوط به فضا لذت برده ام exploraیون. یک روز وقتی چهار ساله بودم، تصمیم گرفتم یک کلاه ایمنی فضایی را تکرار کنم. یک کیسه نان پلاستیکی شفاف از کشوی آشپزخانه مان بیرون آوردم و به سمت پاسیو پشتی رفتم. روی صندلی راحتی نشستم و کیف را روی سرم کشیدم. کشیدن آن سخت بود، و چون فهمیدم نمی‌توانم نفس بکشم، شروع کردم به تقلا برای کشیدن کیسه. خوشبختانه، مادرم که به تازگی تماس تلفنی را تمام کرده بود، تصمیم گرفت به بیرون نگاه کند و وضعیت من را ببیند. او هجوم برد و آن کیف را درست از روی سرم پاره کرد. ممنون مامان!

نامه هایی به پدرم

در بخشی از سال های 1964 و 1965، پدرم در خارج از کشور در ژاپن و فیلیپین بود و ادامه داد.racکار از طریق سیلوانیا الکترونیکس. در آن مدت، من مرتباً برای او نامه می نوشتم. هر وقت نامه ای برای پست داشتم، نامه را در واگن قرمز رنگم می گذاشتم و به گوشه کو و لینکلن می رفتم. وجود داشت صندوق پست در مقابل سخت افزار storeو واگنم را جلوی صندوق پست می گذاشتم تا نامه را واریز کنم. همیشه در مسیرم پیرمردی که آن طرف خیابان ما زندگی می کرد دنبالم می کرد. نزدیک پایان سفر به خانه من، یک بسته آدامس را داخل واگن می انداخت. سال‌ها بعد، مادرم به من گفت که یک روز در خانه ما زده شد. او جواب داد و پیرمرد بود. او ظاهرا نمی توانست صحبت کند، اما با حرکات از مادرم پرسید کجا هستم. او توضیح داد که من مریض بودم یا چیزی دیگر و نامه پست نمی کردم. سرش را تکان داد و یک بسته آدامس برای من به او داد.

تصویر: یک ماشین واگن برقی در حال حرکت به سمت خیابان لینکلن 1910. عکس با حسن نیت اوtory سان خوزه
تصویر: یک ماشین واگن برقی در حال حرکت به سمت خیابان لینکلن 1910. عکس با حسن نیت اوtory سان خوزه

تراموا به نام قرمز بزرگ

پدربزرگم یک بار به من در مورد یک تراموای شهری (همچنین به عنوان ترولی شناخته می شود) که از لینکلن تا خیابان مینه سوتا می دوید. پس از کمی تحقیق، مشخص شد که دو خط واگن برقی در آنجا فعالیت می کردند Willow Glen. یکی، شرکت راه آهن سن خوزه، از خیابان اول به ویلو، به لینکلن و سپس به خیابان مینه سوتا پایین آمد. راه آهن بین شهری سن خوزه-لوس گاتوس (بعدها) بود راه آهن شبه جزیره) که از پرنده به سمت کو، به لینکلن، و سپس به خیابان ویلو پایین می‌رفت، جایی که به راست می‌پیچید و به سمت غرب تا لوس گاتوس و ساراتوگا ادامه می‌داد. ماشین‌های واگن برقی شبه جزیره قرمز که توسط سواران به آن «قرمز بزرگ» می‌گویند، از سال 1904 تا 1934 در خیابان کو حرکت می‌کردند.

خواندن بیشتر در California Room